هی....

ساخت وبلاگ
خانم از پیرمردِ دستفروش  پرسید: _این دستمال ها دونه ای چنده؟ فروشنده پاسخ داد: _هر کدوم دو هزار تومن خانم. خانم گفت: من شش تا برمی دارم و ده هزار تومن می دم یا نمی خرم و می رم. فروشنده پاسخ داد: اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این می تونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروخته ام و برای زنده ماندن به پولِ این ها نیاز دارم.  خانم، دستمال ها رو را با قیمتِ دلخواهِ خودش خرید، با احساسِ برنده شدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود شد و با دوستش به رستورانی شیک رفت.  او و دوستش آن چه را که می خواستند سفارش دادند. آنها فقط کمی‌ از غذای خود را  خوردند و مقدار زیادی از آن را باقی گذاشتند و صورتحساب  را  که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان  حساب می کنند و به صاحبِ رستورانِ شیک می گویند که بقیه اش را به عنوانِ انعام  نگه دارد!  این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملا عادی به نظر برسد ، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است. سؤالی که مطرح می شود این است: چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان دهیم که قدرت داریم و چرا ما نسبت به کسانی که حتی‌ نیازی به سخاوتِ ما ندارند، سخاوتمند هستیم؟!   یک بار مطلبی را در جایی خواندم که می گفت: پدرم از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس می خرید، هرچند به وسایلِ احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینه ی بیشتری نیز  به آن ها پرداخت می کرد. پسر شگفت زده  از پدرش می پرسد: *"چرا این کار را می کنی بابا؟"*   پدر پاسخ می دهد:  *"این خیریه ای است که در عزّت پیچیده شده اس هی.......
ما را در سایت هی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoookhoda بازدید : 71 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 1:25


برام دعا كن فقط...
سر نمازات...
صبح.....
موقع خواب....
وقتي دلت ميگيره....
وقتي بارون مياد....
دعام كن...
خيلي زياد...خيلي...
خيــــــــــــــــــــــلي...
يادت نره منو...

هی.......
ما را در سایت هی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoookhoda بازدید : 87 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 1:25